سیب خونین فصل سوم

خلاصه
عطر تنش مستم میکنه.
بوسههاش قلبم ایستاده یخ زدهام رو به تپش میاره.
اعتیاد عجیبی به لمس کردن موهاش پیدا کردم.
صداش روحمرو نوازش میکنه.
با شنیدن اسمش از خود بیخود میشم.
بدون اون توی شلوغ ترین جمع هم بازم تنهام.
میخوام دوباره این سم رو که بهش عشق میگن رو دوباره بچشم.
با اینکه این سم یه بار من رو به کشتن داد،
اما مشتاقانه میخوام بازم براش بمیرم.
چون زندگی من بدون این سم تفاوتی با مرگ نداره.
مقدمه
میگغن وقتی خدا وقتی خلق قلب انسان رو تموم کرد. بهترین گنجینهاش که همون محبت بود که هیچ فرشتهای تا به حال اجازه دیدن اون رو نداشت رو توی قلبش گذاشت و انسان بهخاطر این گنجینه مقامش از فرشته برتر شد. و همه فرشتگان در برابرش به سجده افتادند.
چطور ممکنه موجودی که توی قلبش محبت رو حس میکنه و ازش برای بقیه استفاده میکنه یک هیولا باشه.
شاید بهم بگن دیوونه شدم اما اون ارزش جنگیدن رو داره.
ژانر: عاشقانه فانتزی
سخن نویسنده
سلام من Elflokee هستم نویسنده مان سیب خونین
دو فصل قبلی رمانم در انجمن نودهشتیا انتشار یافت، اما بنا به لایلی تصیم گرفتم تا فصل سوم را در این وبلاگ شخصی خود اشتراک بگذارم.
برای فهمیدن جریان اتفاقات باید دوفصل قبلی را نیز بخوانید که لینک دانلود آنان را در وبلاگ خود قرار دادم را بخوانید